یکی از بزرگترین فانتزی های من اینه که وقتی یه نفر تو خیابون میخوره زمین بجای
اینکه بهش بخندیم دستشو بگیریم و بلندش کنیم...!!!
یکی از فانتزیام اینه که ازدواج کنم بچه دار بشم دخترم بزرگ شه بعد اون و
مامانشو بصورت “دخترا” صدا بزنم !!!
خیلی درامــاتــیـکــه ^_^
یکی از فانتزیام اینه که رئیس یه شعبه بزرگ بانک بشم بعد بهم پیشنهاد اختلاس کنن ولی من قبول نکنم بعد شب که دارم تو خیابون با ماشینم برمیگردم خونه (پراید سفید) یهو موبایلم زنگ بخوره و همونایی که بهم پیشنهاد دادن بهم بگن ما دختر همسایه رو گروگان گرفتیم اگه واست مهمه بیا به این آدرس بعد من با مُشت بکوبم رو فرمون و داد بزنم لعنتی ! بعد موبایلو پرت کنم تو خیابون بعد داشبورد ماشینو باز کنم و خشاب تفنگمو پر کنم بعد برسم به اون برجِ نیمه کاره و متروک و داد بزنم کجایین لعنتیا ؟؟؟ بعد یهو ببینم دختر همسایمونو با طناب آویزون کردن به سقف اونم هی داد میزنه بعد ۷ و ۸ نفرم دورم کنن بعد من همشونم تا سرحده مرگ بزنم و برم طنابو باز کنم که یهوو یه چاقو بره تو شیکمم بعد ببینم کاره دختر همسایمون بوده و درحالیکه خون داره فواذه میزنه بهش بگم چرا با من این کارو کردی ؟ اونم یه لبخند کثیف بزنه و بگه اینا همش نقشه بود ، من با اونا همکارم بعد درحالیکه داره میره بهش بگم Game Over … اونم تا برگرده به من نگاه کنه منم کنترل بمبو از تو جیبم در بیارم و ساختمونو منفجر کنم !
فانتزی من اینه که هیچ بچه ای بخاطر بی پولی حسرت توپ فوتبال پسر همسایه رو نخوره یا به باباش نگه بابا چرا ما مرغ نمیخوریم ولی پسر همسایه هرشب بساط جوجه کباب دارن یا هیچ بابای سر پیام بازرگانیا کانالو عوض نکنه که مبادا پسر کوچکش حسرت چیزی رو بخوره
وسلامتی پدرایی که هرصبح ساعت 5 میرن سرکارو هرشب ساعت 11 میان خونه تازه تو خونه میخوان پینه های دستشونو کسی نبینه و هیچ وقت ناشکری خدارو نمیکنن
خدا همشونو زنده نگه داره بالای سر زن و بچه هاشون .....
اگه قبول دارین لایک کنین لطفا.
یکی از فانتزیام اینه یه دختری به نام دریا بیاد میونه ی
منو با اولین عشقم که اسمش دنیائه به هم بزنه بعدشم اولین عشقم منو ترک کنه بره
، منم یه گیتار بردارم برم ترمینال شرق سوار اتوبوسای شمال شم بیام شمال
از سر ترمینال یه تاکسی بگیرم بیام لب دریا بعشدم گیتارو از کیسش
دربیارم بشینم رو شنا، راستی آتیشم روشن کنم … بعد همزمان
هم گیتار بزنم هم این شعرو بخونم : دریـــــــــــــــــــا اولین عشق
مرا بردی ، دینــــــــــــــــا دم به دم مرا تو آزردی …
یکی از مهم ترین فانتزیام اینه که وقتی به استاد میگی خسته نباشید
بگه خداحافظ و از کلاس بره بیرون
متاسفانه ندارين! البته تقصير هم ندارين!
من چيكار كنم ندارين ديگه!
دست خودتون نيست كه ندارين!
خب ندارين ديگه بابا
.
.
.
لنگه ندارين!
این خدمت تمام دنیا با خنده ها 9karetonam
غضنفر با زنش رفته بوده سينما، تو فيلم يهو يه گاوه شروع ميكنه
دويدن طرف تماشاچيا. غضنفر يهو ميپره زير صندلي
زنش ميگه: بابا خجالت بكش! اين فيلمه
غضنفر ميگه: زن! من و تو ميدونيم فيلمه، گاوه كه نميدونه!
غضنفر ساندويچ فروشي داشته،
يك روز يك بابايي مياد ميگه:
قربون يك ككتل بده، فقط بيزحمت توش گوجه نگذار.
غضنفرميگه: آقا امروز اصلا گوجه نداريم،
ميخواي خيارشور نگذارم؟!
غضنفر از ساختمون ده طبقه ميفته پايين،
همه جمع ميشن دورش،
ازش ميپرسن: آقا چي شده؟
ميگه: والله منم تازه رسيدم!
معتاده پيغام گير ميخره، پيغامشو ميذاره: هَشتم... ولي خَشتَم!
فرستنده :علی اچ تی
عربه هي باد معده میزده، بعدش يك ليوان آب ميخورده.
ازش ميپرسن: چرا هي بعد از گوزيدن آب ميخوري؟
ميگه: ولك، اگه آب نخورم كه گرد و خاك ميشه !
زن و شوهری در اثر گاز گرفتگی
جان باختند !شهروند گرامی تا بوس هست گاز چرا؟
غضنفر سرشو با شامپو ولی بدون آب میشسته
بهش میگن چرا آب نمی ریزی؟
میگه :
آخه روش نوشته مخصوص موهای خشک!!!
فرستنده:علی اچ تی
سه معجزه زنها : بدون اینکه علف بخورن شیر میدن بدون
اینکه زخمی بشن خون رزی میکنن گوشت
بدون استخون صفت میکنن
يه جايي جشن بوده،
حیف نون همينجوري ميره تو و شروع ميكنه به رقصيدن و بخور بخور
يكي ازش ميپرسه: ببخشيد! شما رو كي دعوت كرده؟
حیف نون ميگه:
من از خونواده عروسم.
يارو ميگه: ببخشيد، ولي اينجا جشن تولده!!!
فرستنده:علی اچ تی
گناه كلاغ چيست كه هر وقت مي خواهد
چهچه بزند صداي قارقار از گلويش بيرون مي آيد
تو صحراي قلبم تو تنها شتري !
نامه حیف نون به دوست دخترش:
همیشه در قلب منی مادر!
فرستنده:علی اچ تی
می دونی چرا عروس و داماد بعد از عقد عسل می خورن؟
تا مزه گ...ی که خوردن عوض بشه!